حالا که در این آشفتهبازار هر کسی برای خودش گوشهای از سفرهی نقد و تحلیل را در دست گرفته، من هم در این کنج کوچک و مختصر، حرفِ ته دلم را بزنم و بروم. اینجانب، به جِد اعتقاد دارم که یکی از مهمترین ریشههای مشکلات کشور ما، افراط و تفریط اهل آن است. افراط و تفریطِ نحسی که بر تار و پودِ وجود همهی ما از کودکی چنبره زده و غالبا تلاش نمیکنیم شرش کم شود. ما یا اهل قربان صدقهها و "جانم به فدایتشود"های آنچنانی هستیم، یا کلا محلِ چند نقطهی یکدیگر هم نمیگذاریم.دیگران یا غلام حلقه به گوش ما هستند، یا ارباب ما یا کلا حذف و والسلام!وی یا فرشته است، یا دیو! حد وسط ندارد!من، یا مذهبیِ افراطی مذاب در ولایت هستم، یا بیدینِ بیقید و بندِ عیاش!حجاب یا در کشور ممنوع است، یا اجباری! حق انتخاب قدغن!فرزندم یا بزرگترین نخبهی عالمیان است، یا خنگترین موجودی که از ابتدای بشریت وجود خارجی داشته!ما یا "دارای تمدن هفت هزار ساله"ایم، یا بدترین جماعت کل جهان!و....تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل (عمان سامانی)، هموطن!شاید این متن هم در نوع خود یک جور افراط و تفریط به شمار برود و داخل هچل پارادوکسیکال گیر کرده باشد، اما... قطعا و مطمئنا برای این "معضل بزرگ و خانمانسوز افراط و تفریط" راه حل وجود دارد.پیشنهادات دوستانه اینجانب:- همه چی از کودکی آغاز میشود. به کودکمان و سایر کودکان مدام متذکر شویم که "انسان خوبی هستند." و "انسان خوب بودن از همه چیز مهمتر است." از گزارههای بیخاصیتی همچون "چقدر تو نخبهای! بهترینی! دنیا مثل تو ندیده! از همه بچههای عالم سرتری!" حذر کنیم. به آنها در عین اینکه از جان و امنیتشان به طور عاقلانه و منطقی محافظت میکنیم، حق انتخاب بدهیم: "امروز دوست داری چه غذایی بخوری؟ این نو بودن...
ادامه مطلبما را در سایت این نو بودن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : inkejormnist بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 16:45