سفرنامه ابدی

ساخت وبلاگ

- برادرم، از بالاترین نقطه ابدیت، به چه می‌نگری؟ 

- به مادرم، جان دلم. مادرم بی‌تاب است و روحم برایش می‌رود. مجال صحبت دیگری نماند و من برای قرن‌ها حرف توی دلم مانده. ای کاش بداند چقدر دعایش می‌کنم.

- از مادر بگو،‌ جان خواهر؛

- می‌گویند بهشت زیر پایش است. از این‌جا نگاه می‌کنم و بزرگ‌ترین تکه بهشتم را در تک تک ابعاد وجودش می‌بینم. مادر، خود بهشت است،‌ می‌دانی؟ همان روزها که بدن نحیف و عطشانم را به آغوش می‌کشید و با وضو شیرم می‌داد و برایم به زبان خداوند بی‌همتا لالایی می‌خواند؛ همان شب‌ها که در تب سوختم و هزار بار به آسمان پر کشید و برگشت تا خواب ناز از چشمانم نرود؛ همان سال‌ها که رو به قبله عشق نماز خواند و کلام و کارش، تجلی عشق امام حسین (ع)‌ بود و هر نفسش، پوست و گوشت و خونم را به دیانت شیعه حقیقی آغشته کرد. مادرم، عصاره جان و جسم و روح و دلش را در من ریخت تا بلند شوم، رشد کنم، قدم بردارم،‌ کم کم و با دعایش،‌ بدوم،‌ تند و با صلابت، موفق شوم، زمین بخورم و باز هم دعایم کند،‌ دستم را بگیرد، بلند شوم و باز ادامه بدهم. هر روز و شب بگوید "تمام دعاهایم شمایید،‌ پاره‌های تنم؛ تنتان به سلامت." جایی میان این دعاهای بی‌مثالش، پاهایم سبک شدند و دیگر راه نمی‌رفتم؛ کم کم، پرواز کردم، بالا و حتی فراتر از تصورات خیال‌پردازانه‌ی کودکی و نوجوانی‌ام؛ کم کم،‌ اوج گرفتم و...

- به سوی همان‌جا که در مسیرش دست هم‌دیگر را محکم گرفتیم،‌ برادر جانم! ما با هم چه اوجی گرفتیم... به سوی آغوش ابدی پروردگارمان!

- هیچ‌وقت دستت را رها نکردم و نخواهم کرد،‌ جان برادر. خواهرم،‌ جان دلم، از پدر بگو؛

- پدرم؛ گویا نامش تلفیقی از تار و پود است؛ به همراه جوانمرد، سلیم‌النفس، پاک‌زاد، ستون زندگی، آرامش دختر، معنای زندگانی؛ تمام این‌ها را که ادغام کنی، می‌شود یک کلمه: "پدر"، که درونش تمام قهرمان‌های افسانه‌های اسطوره‌ای جهانیان نهفته؛ پدرم، بی‌تابی‌اش را یواشکی می‌گذارد زیر بالش نمناکش؛ گاهی قایم می‌کند لای انگشتان محکم پدرانه‌اش و با همان‌ها دست مادرم را می‌گیرد و روح و دلش برایش می‌رود؛ نمی‌دانم قلب مهربانش برای چند نفر می‌زند! گویا برای تمام انسان‌ و انسانیت؛ شب‌های درازی که شانه‌هایش لرزید، تمام چهارستون خانه به رعشه افتاد؛ در و دیوار گریست، خودنویس‌های قدیمی میز کارش گریست، برگ‌های گلدان معطر خانگی، تمام دسته‌های در و رنگ‌های منقش اشیا‌ءِ آغشته به عشقش گریست. پدر انگار، تمام زندگی‌ست. تمامیت تک تکمان از سایه‌ی بلندش تعریف و تکمیل شد؛ پا به پای مادر، دست به دست ما، زیر بال‌هایمان را گرفت، اوجمان را دید و لحظه‌ای از خستگی‌هایش نگفت. نگاه کن،‌ برادرم،‌ جان دلم، بهشت را من نیز در تک تک سلول‌های پدرم می‌بینم. 

- بهشتی که داریم، همان تکه‌های بهشت آن دو نازنین‌ است؛ کندیم و با خود آوردیم این‌جا. مادر و پدر نیستند جانم، فرشته‌های خدایی روی زمین‌اند؛ خوشا به حال ما! من از این تماشا سیر نمی‌شوم، جان برادر. من از این تماشا دست برنمی دارم؛ 

- دستم را رها نکن، جان خواهر. به خدایی که در این نزدیکی‌ست... دست‌هایمان را با هم بالا ببریم، در این ابدیت مزین به ماهیت بی‌کران ذات حق، دعایشان کنیم؛

- گرم یاد آورد یا نه،‌ من از یادش نمی‌کاهم؛

 

 

تقدیم به روح پاک دو نازنین سفر کرده‌ام، محمد حسین و زینب اسدی لاری؛
دخترخاله‌تان سپیده؛

بهمن ۹۸


 

دعای ۲۴ صحیفه سجادیه از زبان فرزند برای پدر و مادر
 

وَ كان مِن‏دعائِه عليه‏السّلام لِاَبَوَيْهِ عَليهماالسَّلام‏ 

« براى پدر و مادرش » 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ، وَ اَهْلِ بَيْتِهِ 

خداوندا بر محمّد بنده و فرستاده‏ات و بر خاندان پاکش درود 

الطّاهِرينَ، وَاخْصُصْهُمْ بِاَفْضَلِ صَلَواتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ 

فرست، و آنان را به بهترین درودها و رحمت و 

بَرَكاتِكَ وَ سَلامِكَ، وَاخْصُصِ اللَّهُمَّ والِدَىَّ بِالْكَرامَةِ 

برکات و سلام خود مخصوص گردان، الهى و پدر و مادر مرا به کرامت 

لَدَيْكَ وَالصَّلوةِ مِنْكَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ 

نزد خود و درود از سوى خود اختصاص ده، اى مهربانترین مهربانان. خداوندا 

عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاَلْهِمْنى عِلْمَ مايَجِبُ لَهُما عَلَىَّ اِلْهاماً، 

بر محمد و آلش درود فرست، و دانش آنچه از حقوق ایشان که بر من لازم است به من الهام کن، 

وَاجْمَعْ لى عِلْمَ ذلِكَ كُلِّهِ تَماماً، ثُمَّ اسْتَعْمِلْنى بِما تُلْهِمُنى 

و دانش تمام آن واجبات را بدون کم و زیاد برایم فراهم نما، آنگاه مرا به آنچه در این زمینه به من الهام کرده‏اى 

مِنْهُ، وَ وَفِّقْنى لِلنُّفُوذِ فيما تُبَصِّرُنى مِنْ عِلْمِهِ، حَتىَّ لايَفُوتَنِى 

به کار گیر، و توفیقم ده تا نسبت به آنچه به من بصیرت مى‏دهى اقدام کنم، تا به کار بستن چیزى 

اسْتِعْمالُ شَىْ‏ءٍ عَلَّمْتَنيهِ، وَلاتَثْقُلَ اَرْكانى‏عَنِ‏الْحُفُوفِ‏فيما 

از آنچه به من تعلیم داده‏اى از دستم نرود، و ارکان بدنم از خدمتى که مرا به آن ملهم فرموده‏اى احساس 

اَلْهَمْتَنيهِ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ والِهِ كَما شَرَّفْتَنابِهِ، وَ صَلِّ 

گرانى ننماید. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست همان‏طور که ما را به وجودش سرافراز فرمودى، و 

عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ كَما اَوْجَبْتَ لَنَا الْحَقَّ عَلَى الْخَلْقِ بِسَبَبِهِ. 

بر محمد و آلش درود فرست. همان‏سان که به سبب آن حضرت حقى از ما بر عهده مردم واجب نمودى. 

اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى اَهابُهُما هَيْبَةَ السُّلْطانِ الْعَسُوفِ، وَ اَبَرُّهُما 

خداوندا چنان کن که از هیبت پدر و مادرم چون از هیبت سلطان خودکامه بیمناک باشم، و به هر دو 

بِرَّ الْاُمِّ الرَّؤُوفِ، وَاجْعَلْ طاعَتى لِوالِدَىَّ وَ بِرّى بِهِما اَقَرَّ 

چون مادرى مهربان نیکى نمایم، و اطاعت از آنان و نیکى به هر دوى آنان را در نظرم از لذّت خواب در 

لِعَيْنى مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنانِ، وَاَثْلَجَ لِصَدْرى مِنْ شَرْبَةِ 

چشم خواب‏آلوده شیرین‏تر، و براى سوز سینه‏ام از شربت گوارا 

الظَّمْئانِ حَتّى‏ اُوثِرَ عَلى‏ هَواىَ هَواهُما، وَاُقَدِّمَ عَلى‏ رِضاىَ 

در ذائقه تشنه خنک‏تر گردان، تا خواسته ایشان را بر خواسته خود ترجیح دهم، و خرسندى آن دو را بر 

رِضاهُما، وَاَسْتَكْثِرَ بِرَّهُما بى وَ اِنْ قَلَّ، وَاَسْتَقِلَّ بِرّى بِهِما 

خرسندى خود مقدّم دارم، و خوبى ایشان را در حق خود هرچند اندک باشد زیاد بینم، و نیکویى خود را درباره ایشان 

وَ اِنْ‏كَثُرَ. اَللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُما صَوْتى، وَ اَطِبْ لَهُما كَلامى، 

گرچه بسیار باشد کم شمارم. خداوندا، صدایم را در محضر آنان ملایم‏کن، و گفتارم را بر آنان دلنشین فرما، 

وَ اَلِنْ لَهُما عَريكَتى، وَاَعْطِفْ عَلَيْهِما قَلْبى، وَصَيِّرْنى بِهِما 

و خویم را نسبت به آنان نرمى عنایت کن، و قلبم را بر هر دو مهربان ساز، و مرا نسبت به هر دو 

رَفيقاً، وَ عَلَيْهِما شَفيقاً. اَللَّهُمَّ اشْكُرْ لَهُما تَرْبِيَتى، وَ 

خوشرفتار و دلسوز قرار ده. خداوندا هر دو را به پاس تربیت من جزاى نیکو ده، و 

اَثِبْهُما عَلى‏ تَكْرِمَتى، وَاحْفَظْ لَهُما ما حَفِظاهُ مِنّى فى صِغَرى. 

در مقابل آنکه مرا گرامى داشتند جزاى خیر عطا فرما، و هرچه را در کودکى نسبت به من منظور داشته‏اند در حق ایشان - منظور کن. 

اَللَّهُمَّ وَ ما مَسَّهُما مِنّى مِنْ اَذًى، اَوْخَلَصَ اِلَيْهِما عَنّى مِنْ 

خداوندا اگر از جانب من آزارى به آنان رسیده، یا از من 

مَكْرُوهٍ، اَوْ - ضاعَ قِبَلى لَهُما مِنْ حَقٍّ، فَاجْعَلْهُ حِطَّةً لِذُنُوبِهِما، 

کار ناخوشایندى دیده‏اند، یا حقى از آنان به وسیله من از بین رفته، همه را موجب پاک شدن آنان از گناهانشان 

وَ عُلُوّاً فى دَرَجاتِهِما، وَ زِيادَةً فى حَسَناتِهِما، يا مُبَدِّلَ 

و مایه رفعت مقامشان و افزونى حسناتشان قرار ده، اى که 

السَّيِّئاتِ بِاَضْعافِها مِنَ الْحَسَناتِ. اَللَّهُمَّ وَ ما تَعَدَّيا عَلَىَّ 

بدیها را به چندین برابر به خوبى تبدیل مى‏نمایى. الهى اگر در گفتار با من از 

فيهِ مِنْ قَوْلٍ، اَوْ اَسْرَفا عَلَىَّ فيهِ مِنْ فِعْلٍ، اَوْضَيَّعاهُ لى مِنْ 

اندازه بیرون رفته‏اند، یا در عملى نسبت به من زیاده‏روى نموده‏اند، یا حقى از من ضایع 

حَقٍّ، اَوْ قَصَّرا بى‏عَنْهُ مِنْ‏واجِبٍ، فَقَدْ وَهَبْتُهُ لَهُما، وَ جُدْتُ 

کرده‏اند، یا از وظیفه پدر و مادرى در حق من کوتاهى نموده‏اند، حق خود را به آنان بخشیدم، و آن را 

بِهِ عَلَيْهِما، وَ رَغِبْتُ اِلَيْكَ فى وَضْعِ تَبِعَتِهِ عَنْهُما، فَاِنّى 

برایشان نثار کردم، و از تو مى‏خواهم که وزر و وبال آن را از دوش آنان بردارى، زیرا که من 

لااَتَّهِمُهُما عَلى‏ نَفْسى، وَلااَسْتَبْطِئُهُما فى بِرّى، وَ لااَكْرَهُ ما 

نسبت به‏خود آنان را در کوتاهى حق متهم نمى‏کنم، و آنان را در مهربانى در حق خودم سهل‏انگار نمى‏دانم، و از آنچه درباره‏ام انجام داده‏اند 

تَوَلَّياهُ مِنْ اَمْرى يا رَبِّ، فَهُما اَوْجَبُ حَقّاً عَلَىَّ، وَ اَقْدَمُ اِحْساناً 

ناراضى نیستم اى پروردگار من، زیرا رعایت حق آنان بر من واجب‏تر، و احسانشان نسبت به من 

اِلَىَّ، وَاَعْظَمُ مِنَّةً لَدَىَّ مِنْ اَنْ اُقآصَّهُما بِعَدْلٍ، اَوْ اُجازِيَهُما 

دیرینه‏تر، و منّتشان بر من بیشتر از آن است که از آنان از روى عدل تقاص بکشم، یا نسبت به 

عَلى‏ مِثْلٍ، اَيْنَ اِذاً -يااِلهى- طُولُ شُغْلِهِما بِتَرْبِيَتى؟ وَاَيْنَ 

ایشان معامله به مثل کنم، الهى اگر چنین کنم پس روزگار مدیدى که در تربیت من سپرى کرده‏اند، و 

شِدَّةُ تَعَبِهِما فى حِراسَتى؟ وَ اَيْنَ اِقْتارُهُما عَلى‏اَنْفُسِهِما 

رنج‏هاى زیادى که در نگاهدارى من تحمّل نموده‏اند، و آن همه که بر خود تنگ گرفتند تا زندگى مرا 

لِلتَّوْسِعَةِ عَلَىَّ؟! هَيْهاتَ ما يَسْتَوْ فِيانِ مِنّى حَقَّهُما، وَلااُدْرِكُ 

گشایشى باشد چه مى‏شود؟ بدون شک بعید است‏که بتوانند حق خودرا از من دریافت دارند، و من نمى‏توانم 

ما يَجِبُ عَلَىَّ لَهُما، وَ لا اَنَا بِقاضٍ وَظيفَةَ خِدْمَتِهِما، فَصَلِّ 

حقوقى را که بر عهده‏ام دارند تدارک نمایم، و وظیفه خدمت آنان را بجاى آورم، پس 

عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَ اَعِنّى يا خَيْرَ مَنِ اسْتُعينَ بِهِ، وَ وَفِّقْنى 

بر محمد و آلش درود فرست، و اى بهترین کسى که از تو یارى جویند مرا یارى ده، و 

يا اَهْدى‏ مَنْ رُغِبَ اِلَيْهِ، وَ لاتَجْعَلْنى فى‏اَهْلِ الْعُقُوقِ لِلْابآءِ 

اى‏راهنماینده‏ترکسى‏که‏به‏او روى آورده‏مى‏شود مراتوفیق ده، ودرآن روزکه همه‏بدون‏آنکه برآنان ستم 

وَالْاُمَّهاتِ يَوْمَ تُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ 

رود جزا مى‏بینند مرا در زمره آنان که عاق پدر و مادرند 

لايُظْلَمُونَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ، وَاخْصُصْ 

قرار مده. خداوندا بر محمد و آل او و نسل او درود فرست، و پدر و مادرم را 

اَبَوَىَّ بِاَفْضَلِ ما خَصَصْتَ بِهِ ابآءَ عِبادِكَ الْمُؤْمِنينَ وَ اُمَّهاتِهِمْ، 

به بهترین چیزى که پدران و مادران بندگان باایمانت را به آن مخصوص گرداندى مخصوص گردان، 

يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. اَللَّهُمَّ لاتُنْسِنى ذِكْرَهُما فى اَدْبارِ 

اى مهربانترین مهربانان. خداوندا یاد آنان را در پس 

صَلَواتى، وَفى اِناً مِنْ انآءِ لَيْلى، وَفى كُلِّ ساعَةٍ مِنْ 

نمازهایم، و در هیچ وقتى از اوقات شبم، و ساعتى از 

ساعاتِ نَهارى. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاغْفِرْ لى 

ساعات روزم از صفحه قلبم مزداى. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا به برکات 

بِدُعآئى لَهُما، وَاغْفِرْ لَهُما بِبِرِّهِما بى مَغْفِرَةً حَتْماً، وَارْضَ 

دعایى که براى آنان دارم بیامرز، و آن دو را به‏سبب خوبیهایى که در حق من داشته‏اند مشمول غفران حتمى قرار ده، و از آنان 

عَنْهُما بِشَفاعَتى لَهُما رِضىً عَزْماً، وَ بَلِّغْهُما بِالْكَرامَةِ مَواطِنَ 

به شفاعت من از آنان به‏طور مسلّم خشنود شو، و آنان را با کرامت به سر منزل 

السَّلامَةِ. اَللَّهُمَّ وَ اِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُما فَشَفِّعْهُما فِىَّ، 

سلامت برسان. خداوندا اگر پدر و مادرم را پیش از من آمرزیده‏اى پس ایشان را شفیع من قرار ده، 

وَاِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لى فَشَفِّعْنى فيهِما، حَتّى نَجْتَمِعَ بِرَاْفَتِكَ 

و اگر مرا پیش از آنان مورد آمرزش قرار داده‏اى پس مرا شفیع ایشان کن، تا در پرتو مهربانیت 

فى دارِ كَرامَتِكَ، وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ،اِنَّكَ ذُوالْفَضْلِ 

در سراى کرامت، و جایگاه مغفرت و رحمتت گرد آئیم، زیرا که تو صاحب فضل 

الْعَظيمِ، وَالْمَنِّ الْقَديمِ، وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمينَ. 

بزرگ و نعمت قدیمى، و تو مهربانترین مهربانانى.

        

این نو بودن...
ما را در سایت این نو بودن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inkejormnist بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 2:32