روتین

ساخت وبلاگ
قبل از این‌که راه بیفتم، می‌گویم «قربونتون برم، خیالتون راحت، نگران هیچ چی نباشین. خودم حواسم به همه چی هست.» و قطع می‌کنم. چه کنم که جز چند جمله‌ی خیلی خشک و خالی کلیشه‌وار، چیزی ندارم نثار این ماهیت ملائکه صفت کنم. کاش به ازای اقیانوس‌‌ها و کهکشان‌ها مهر و عشق و پاکی و خلوص و صفا و دستان گرم و نگاه‌های بی‌مثال و موسیقی جاودانه‌ی صدایش، سر سوزنی ته دلش خوش شده باشد. 

 

صفحه‌ی سرد گوشی را می‌گیرم جلوی چشمانم و به احترام عکسش سر خم می‌کنم و خیلی مجازی، روی ماهش را می‌بوسم. یادِ هُرم بودنش، آتش می‌زند به هر در چه عالم واقع و تخیل، هست و نیست؛ قبل از این‌که راه بیفتم، برمی‌گردم جلوی آینه، دست می‌کنم ته جیبم، خاک کف پایش را در میاروم، سرمه می‌کنم به دو چشمم و...

جانم برای مادر می‌رود...

این نو بودن...
ما را در سایت این نو بودن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inkejormnist بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 14:03