دلبندم، من دیگر شکی ندارم کم آوردهام. تمام کلمات و جملات و ابیات زبان شیرینتر از قندمان را ریختم روی میز آشپزخانه و ساعتها و بگو ماهها دنبال دستور پخت لذیذترین متنهای عاشقانه گشتم و هر چه ادویه و شکر و مواد افزودنی بود اضافه کردم و گذاشتم جا بیفتد و فایده نکرد. دیگر انگار فقط نگاههای ممتد معنادار اول صبح مانده و آغوشهای داغ و محکم گاه و بیگاه و "چشم عزیز دلم؛"های از ته دل. در اعماق تمام اینها میلیونها دیکشنری هزار زبانه جاساز شده و متنهای کشدار من افاقه نمیکند. مرا ببخش جان دلم، بگذار این غروب بیستم مرداد، خیلی جانانه دوباره زنده شوم و تمامش مبارکم باشد. خدا را چند بار سجده کنم که به این دنیا و خیلی بهتر از آن، به دنیای من آمدی؟
جان من به فدایت، هزار ساله شوی الهی!...
این نو بودن...برچسب : نویسنده : inkejormnist بازدید : 80